اصل اش تمِ موسیقی «گذرگاه کاساندرا» را، از همان روز افتتاح بخش موسیقی فیلم، گذاشته بودم کناری؛ دنبال بهانه ای چیزی بودم برای رو کردن اش. پیش تر هم گفتم:...«...این «ساندترکش» رو اون موقع که فیلم اجاره می دادم، چه حالا که نه، هیچ کی نمی گرفت، واسه همینه نو مونده...». به همین خاطر بهانه را باید جفت و جور می کردم که خدا را شکر دیدم همه پایه اید و اهل اش، چه بهانه ای از این بهتر؟!
...
يك وقت هايي، آن سويِ خاطره ها، چيزهايی چسبيده كه به اين سادگي ها نمي شود تشخيص شان داد، از لايه هاي زيرين و غبار گرفته ذهن سوايشان كرد و با يك گردگيريِ جانانه آن ها را جلا بخشيد. همين طور مي ماند در پس پشتِ حافظه ات، تا بعد از به جا آوردن يك سري مراسم و مناسكِ خودآزارانه (در اين مورد خاص حتي ديگرآزارانه!) دوباره در وجودت متولد شود و چشم باز كند. دقيقا دارم از لذت كشفِ دوباره قطعه موسيقيِ فيلمي مي گويم كه مدتي پيش (بعد از كلي جست و جو و پي گيري) غيرمنتظره به دستم رسيد و براي آن كه شما را هم در اين عيش شريك كنم، و تا اندازه اي دل تان را آب! هفته پيش توي همين روزنوشت هاي شخصيِ سايت، گذاشتمش به عنوان مسابقه و خب، نتايج مسرت بخشي هم گرفتم! حالا مي شود گفت كه فضا مساعد است براي پخشِ آن ويروسِ جنونِ لعنتي؛ همين كه دائم سعي مي كني ملودي اي كه دارد آزارت مي دهد را (حالا گيرم با تلورانسِ يك پرده بالا يا پايين!) با سوت بزني. (مثل مدتی پیش که امیر قادری سر یادآوری چند تم، به موسیقی آن قسمت هایی از «سامورایی» اشاره کرد که جف کاستلو در حال به جا آوردن مناسک دزدی است، تا خود شب داشتم توی ذهن ام دنبال ملودی اش می گشتم)
قطعه مذكور كه تمِ اصلي اش را الان گذاشته ايم اين جا، متعلق به «گذرگاه كاساندرا» (جرج كاسماتوس، 1977) است. جري گلد اسميت بزرگ آن را ساخته تا كلكسيون نام هاي بزرگ و حيرت آور در اين محصولِ ضعيف تكميل شود. «گذرگاه كاساندرا» هيچ چيز قابل اشاره از خود به جا نگذاشته جز چند خاطره براي نسلِ «ويدئو تي سِوِني» ما:
پيراهن يقه اسكي و مدل موهاي ريچارد هريس و سوفيا لورن، يادآوريِ تنِ صداهايِ ايرج ناظريان (هريس/ دكتر چمبرلين) ژاله كاظمي (لورن/ جنيفر) چنگيز جليلوند (برت لنكستر/ مكنزي) رفعت هاشم پور ( اوا گاردنر) و فهيمه راستكار (اينگريد تولين)، بعدازظهر جمعه اي كه شبكه يك آن را به مناسبت سقوط هواپيماي ايرباس در درياي خليج فارس نشان داد و ياد آوريِ جسدهاي شناور روي آبِ رودخانه پايانِ فيلم...
...اما گفتم كه يك وقت هايي يك چيزهايي چنان چسبيده به لايه هاي زيرين، كه تشخيص شان به مقادير معتنابهي عصبِ سالم و سرحال نياز دارد! اين را درست (مثل كاوه اسماعيلي عزيز) وقتي لمس مي كنيم كه در چنين وضعيتي، با شنيدن ملودي، همين قدر رها و بي خودي، يادِ پدر تاكِ غل و زنجير شده توسط داروغه ناتينگهام در «رابين هود» والت ديزني بيفتيم! همين نسخه دوبله شده بعد از انقلاب كه احمد رسول زاده براي مان به يادگار گذاشته و ملوديِ دريغ انگيزِ دهه هفتادي ساخته گلد اسميت كه روی بخش هايي از آن ( از جمله آن قسمت پاياني كه رابين بعد از آتش زدن قلعه پادشاه مي پرد توي آب و براي چند لحظه، مثل جان كوچولو و خرگوش فكر مي كنيم قهرمان با صداي پطرسي مرده و تمام!) به اجبار زمانه (موجود نبودن ریل اصلی موسیقی در دوبله های ویدئویی بعد از انقلاب) سوار است.
يكي از نشانه هاي وصلتِ صدا و تصويرِ مختصِ نسل و دوره ما، اين است كه خيال مان در مسيرهاي نادرست مي افتد و گيج مي شويم. حكايت بازيابيِ اين قطعه گلد اسميت نيز به همين ترتيب است، نمي فهميم لحن ناظريان تداعي اش مي كند يا كلاهِ شناور روي آبِ رابين هود؟! اگر حوصله کنید و تا ته این قطعه بروید، جایی که ضربه های کلاویه ارگ تهدید آمیز و بم می شود را مدیر دوبلاژ این کاره «رابین هود» گذاشته برای فصل غرق شدن رابین!
...
پی نوشت:
کامنت هایتان این دفعه خیلی عجیب بود؛ فکر کنم این قطعه بدجوری ناخودآگاهتان را قلقلک داده (دروغ چرا، کمی هم ترسیده ام!) و این از همان اولین کامنت، که مثل همیشه سیاوش عزیز لطف کرده و از همه چیز و همه جا گفته، جز موضوع مورد بحث مشخص است! مرسی از کاوه و صوفیا، می دانم این هفته چقدر آزارتان دادم! صوفیا جان، نمی دانی چقدر دلم می خواست گلد اسمیت این قطعه اصیل را برای یکی از همان کلوزآپ های بی نظیر چهره دلون ساخته بود. فرض محال که محال نیست رفقا. نمی دانی چند دفعه چهره دلون را با سبیل و بدون آن، همراه این ملودی مسحور کننده تصور کرده ام. از کجا معلوم روز ازل، از این قطعه روی تصاویر ابدی مان استفاده نکرده اند!! الوعده وفا، در عوض تمی را که گلد اسمیت برای «گذرگاه کاساندرا» ساخته و در دوبله «رابین هود» والت دیزنی ازش استفاده شده گذاشته ایم در بخش موسیقی فیلم تا لذت کشف تان دوچندان شود.
فقط چرا کسی درباره بخش موسیقی فیلم و نحوه ارائه اش چیزی نگفته؟ منتظر پیشنهادیم ها. و امیدوارم حالا دیگر متوجه شده باشید که چرا از کاور آلبوم فری ویلین باب دیلن برای پست قبلی استفاده کرده ام؛ بد نیست هرازگاهی شاخک های ناخودآگاهمان تکانی بخورد!
شما هم بنويسيد (20)...